بابای مفقودالاثر بابای زخمی
پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ب.ظ
بابای زخمی...
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا اب میداد
مادر نشانم عکس توی قاب میداد
من 20 سالم شد هنوزم توی قابی
خب یک تکانی لااقل مرد حسابی
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها یک بغل برگرد تنها جای من باش
ای دست هایت ارزوی دست هایم
ناز و ادایم مانده روی دست هایم
شاید توهم شرمنده ی یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه یا ساک هم باشد قبول است
امشب عروسی میکنم جای تو خالی
پای قباله جای امضای تو خالی
دختر شهید-فرزند شهید-شهید مفقودالاثر-دختر-مزار پدر-شهید مدافع حرم
- ۹۴/۱۲/۲۷